طاها
عزیزترینم, فرزندم من مادرت هستم… من با عشق, با اختیار, با آگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست می دارد هدایت می کند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در آغوشش میگیرد… من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد… من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی, که گاه از خود گذشتگی نامیده میشود… تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد… من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین … بهشت من زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست که در آغوشم روی...
نویسنده :
مادر
6:39
عمه زهرا
طاها
پسرم ، عزیزترینم با تو بودن احساس قشنگی در من بوجود میآورد که به هیچ عنوان قادر به توصیفش نیستم. شنیدن صدای دلنشینت گرمایی را در وجودم بیدار میکند که هرچه درد و غم هست را از من دور میکند. دیدن چشمان زیبا، شیطون و مهربانت در من شور زندگی بوجود میآورد. دستان کوچک و کودکانهات وقتی که به دور گردنم حلقه میزنند مرا با خود به دنیایی می برند که هیچ چیز را با آن معاوضه نخواهم کرد. حرف زدن و درددل کردن با تو آرامشی دارد که همهی چیزهای دیگر را از یادم میبرد. عزیزترینم، از صمیم قلبم دوستت دارم و بهترینها را برایت آرزومندم ...
نویسنده :
مادر
6:38
احسان
گل پسرم جگرگوشه ام شاید برای همه مرد شده باشی اما من تو را بچه ام میدانم وصدا میزنم و نمیدانی وقتی صدایت میزنم چه قندی در دلم آب میشود جانان من تو شیرین ترین ثمره زندگی منی احسان ...
نویسنده :
مادر
6:37
بدون عنوان
فرزندان شیرین تر از جانم دوست داشتنتان بزرگترین نعمت دنیاست مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند حتی این روزها گاهی پرواز میکنم من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم … ...
نویسنده :
مادر
6:35